حاج احمد کمیجانی

ساخت وبلاگ
مولانا » دیوان شمس » غزلیات »دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد . به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارددر این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران . به دکان کسی بنشین که در دکان شکر داردترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس . یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر داردتو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید . تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در داردبه هر دیگی که می‌جوشد میاور کاسه و منشین . که هر دیگی که می‌جوشد درون چیزی دگر داردنه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد . نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر داردبنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان . میان صخره و خارا اثر دارد اثر داردبنه سر گر نمی‌گنجی که اندر چشمه سوزن . اگر رشته نمی‌گنجد از آن باشد که سر داردچراغست این دل بیدار به زیر دامنش می‌دار . از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر داردچو تو از باد بگذشتی مقیم چشمه‌ای گشتی . حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر داردچو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانی . که میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارد + نوشته شده در  دوشنبه چهاردهم شهریور ۱۴۰۱ساعت ۵:۳۰ ب.ظ&nbsp توسط حاج احمد کمیجانی  |  حاج احمد کمیجانی...
ما را در سایت حاج احمد کمیجانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahmadkomijaneo بازدید : 147 تاريخ : دوشنبه 28 شهريور 1401 ساعت: 5:19